پلِ کارون
میرم از زندگیت بیرون ، تنم خسته و دلگیرم
من و کشتی به تیغِ غم ، دلم زخمه و می میرم
***
تو این گرمای تابستون ، هوا شرجی من آواره
دلم داغ غریبی شد ، و چشمام اشک می باره
***
بدون سایه می گردم ، تو شهری تشنه ی خونم
واسه یه لحظه خواب من ، فدا کردم دل و جونم
***
تو آشوبِ دلم رفتم ، نشونم شد پـــلِ کارون
دویدم روی صحنِ پل ، کشیدم نرده ها بیرون
***
نگاهم رو مسیرِ آب ، و ترس از عاقبت ناجور
پرنده تو فضای اون ، و رنگِ آسمون پر نور
***
تو رو دیدم کنار من ، شدی همپای تردیـدم
کشیدی قلبم از صحنه ، و از غرقم نترسیدم
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/04/1392
:: برچسبها:
پلِ کارون ,
:: بازدید از این مطلب : 1794
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1